قتل نوزاد دو روزه با انگيزه ناموسي، اختلاف خانوادگي، انگيزه قتل دايي همسر، كمين 2 جوان جسور در برابر طلافروشی، دزدی‌های 2 کودک به سبک فیلم‌های کارتونی از مهمترین اخبار حوادث 24 ساعت گذشته است.

*قتل نوزاد دو روزه با انگيزه ناموسي

به گزارش گروه خواندنی های مشرق، مردي كه نوزاد دو روزه‌اي را به قصد انتقام‌گيري به قتل رسانده بود در دادگاه كيفري استان فارس محاكمه مي‌شود.

اين جنايت دو سال قبل در شهرستان لار استان فارس رخ داد و ماموران وقتي تجسس در اين خصوص را در دستور كارشان قرار دادند كه باخبر شدند جنازه پسري تازه متولدشده از اعماق يك چاه بيرون كشيده شده است.

آنان بعد از رويت جسد كه هنوز بندناف آن بريده نشده بود دريافتند اين نوزاد قرباني يك قتل شده است، زيرا جمجمه او متلاشي شده بود و شواهد نشان مي‌داد جسمي سخت به سر وي اصابت كرده است.

كارآگاهان بعد از چند روز تحقيقات محلي پدر اين نوزاد را شناسايي كردند. او كه ابتدا قصد نداشت حرفي درباره فرزندش بزند و حتي در تلاش بود تا ادعا كند مقتول، پسر او نيست بعد از اينكه دچار عذاب وجدان شد برادرهمسرش را به عنوان قاتل معرفي كرد.

اظهارات اين مرد سبب شد متهم كه محمود نام دارد بازداشت شود. او در بازجويي‌ها به ارتكاب قتل اعتراف و انگيزه خود را مسايل ناموسي و انتقام‌جويي عنوان كرد. پسر 18 ساله ماجرا را براي كارآگاهان اين‌طور شرح داد: «دو سال قبل مردي به اسم ناصر به خواستگاري خواهر بزرگم آمد و خانواده من هم با اين ازدواج مخالفتي نكردند. ناصر و خواهرم بدون هيچ مشكلي با هم زندگي مي‌كردند تا اينكه كم‌كم به رفتارهاي ناصر مشكوك شديم و فهميديم او با خواهر كوچكم به نام منيژه كه مجرد است، رابطه دارد. در اين‌باره از منيژه پرسيديم اما او انكار كرد تا اينكه بالاخره شواهد و مدارك بيشتري به دست آمد و ناصر و منيژه مجبور شدند به داشتن رابطه اعتراف كنند و ما متوجه شديم ناصر، خواهرم را با حرف‌هايش اغفال كرده و فريب داده است.»

متهم به قتل ادامه داد: «آبروي خانوادگي ما در خطر بود و كاري هم از دست‌مان برنمي‌آمد اما اوضاع وقتي وخيم‌تر شد كه فهميديم منيژه باردار شده است. زندگي‌مان در حال نابود شدن بود و راه چاره‌اي هم به فكرمان نمي‌رسيد تا اينكه ناصر براي حل كردن مشكل پيشنهادي داد و همه به ناچار قبول كرديم و قرار شد برادر او خواهرم را عقد كند. مراسم عقد و عروسي خيلي ساده و صوري برگزار شد اما من هنوز نمي‌توانستم ناصر را ببخشم و دنبال فرصتي بودم تا از او انتقام بگيرم.»

محمود در ادامه اعترافاتش گفت: «9 ماه منتظر ماندم تا بچه به دنيا بيايد. روز دوم تولد نوزاد بود كه آن را برداشتم و در يك چاه انداختم و رويش سنگ ريختم تا مطمئن شوم مرده است. قرار بود در اين‌باره هيچ‌كس حرفي نزند و موضوع را با كسي در ميان نگذاريم تا آبروريزي راه نيفتد اما جسد پيدا و همه چيز فاش شد.»

متهم به قتل در ادامه تحقيقات به بازسازي صحنه قتل پرداخت و سپس اولياي‌دم مقتول با مراجعه به دادسرا اعلام كردند شكايتي از محمود ندارند و بدون هيچ قيد و شرطي رضايت مي‌دهند. به اين ترتيب قرار مجرميت و كيفرخواست عليه اين مرد صادر شد و او به‌زودي به دلیل جنبه عمومي جرم در دادگاه كيفري استان فارس پاي ميز محاكمه مي‌رود.

*اختلاف خانوادگي، انگيزه قتل دايي همسر

مردي كه دايي همسر خود را به طرز دلخراشي به قتل رسانده بود، در دادگاه بار ديگر به جرمش اعتراف كرد.

خانواده جوان 25ساله‌اي به نام نيما سال گذشته به پليس آگاهي كازرون مراجعه كردند و از ناپديد شدن وي گزارش دادند و گفتند در چند روز گذشته هرجا را كه به فكرشان مي‌رسيد جست‌وجو كرده‌ اما ردي از او پيدا نكرده‌اند.

ماموران وقتي مشخصات نيما را به دست آوردند تحقيقات خود را در اين خصوص آغاز كردند. از آنجا كه طي اين مدت هيچ فرد مشكوكي با والدين نيما تماس نگرفته بود احتمال ربوده شدن وي منتفي شد و كارآگاهان وقتي فهميدند اين جوان با شوهر خواهر و همسر خواهرزاده‌اش اختلاف دارد بعيد ندانستند اين ماجرا به آنها ربط پيدا كند، به همين دليل با كسب مجوز قضايي به خانه خواهر نيما رفتند و به بازرسي آنجا پرداختند. آنها در حياط خانه چاهي را مشاهده كردند كه به نظر مي‌رسيد به تازگي در آن حجم زيادي خاك ريخته شده است.

كارآگاهان دستور حفاري مجدد چاه را صادر كردند و زماني‌كه خاك‌ها بيرون كشيده بود بوي تعفن مشمئزكننده‌اي برخاست كه شك‌ها را بيشتر كرد و سرانجام با جست‌وجوي بيشتر جنازه نيما از اعماق زمين خارج شد.

وقتي جنازه از چاه بيرون آمد ماموران مشاهده كردند قاتل يا قاتلان دو پاي مقتول را از ناحيه ران قطع كرده‌اند، از سويي آثار اصابت چندين گلوله به نواحي مختلف بدن مرد جوان به چشم مي‌خورد، پس از انتقال پيكر قرباني به پزشكي قانوني، افسران جنايي براي دستگيري شوهرخواهر و شوهر خواهرزاده مقتول به تكاپو پرداختند و فهميدند هر دو نفر از زمان مفقود شدن نيما به طرز مشكوكي فراري شده‌اند. رديابي‌هاي پليس براي يافتن محل اختفاي اين دو بي‌نتيجه بود و به نظر مي‌رسيد آنها كازرون را به مقصد نامعلومي ترك كرده‌اند.

از سويي هيچ‌يك از اعضاي خانواده از دو مرد فراري خبر نداشتند و آنها براي اينكه احتمال رديابي خود را كاهش دهند تماس تلفني نيز برقرار نمي‌كردند. درحالي‌كه كوشش‌ها براي دستگيري دو متهم ادامه داشت آنها به يكي از كلانتري‌هاي مشهد مراجعه كردند و تسليم شدند.

اين دو گفتند بعد از قتل به شيراز گريختند و سپس مدتي را در بوشهر و تهران گذراندند اما دچار عذاب وجدان شدند به همين دليل تصميم گرفتند بعد از سفر به مشهد و زيارت خودشان را تسليم كنند.

به اين ترتيب متهمان به استان فارس انتقال يافتند و تحقيقات مقدماتي درخصوص اتهام آنها انجام و در نهايت كيفرخواست و قرار مجرميت صادر شد و اين دو چند روز پيش در شعبه پنج دادگاه كيفري استان فارس از خودشان دفاع كردند.

داماد خواهر مقتول كه مجيد نام دارد ضمن پذيرفتن اتهام قتل گفت: «من با نيما هيچ مشكلي نداشتم و از وقتي با خواهرزاده او ازدواج كردم زندگي خوبي داشتيم تا اينكه پسر برادر نيما يك روز به همسر من توهين كرد و حرف‌هاي نامربوطي زد. همين مساله اختلافاتي را بين ما به وجود آورد و من از آن جوان شكايت كردم و او را به زندان انداختم. بعد از آن اتفاق نيما خيلي سعي كرد براي برادرزاده‌اش رضايت بگيرد. او چند بار به خانه پدرزن من آمد و تلاش كرد وساطت كند ولي من نمي‌خواستم اعلام گذشت كنم. اصرارهاي نيما و مخالفت‌هاي من باعث ايجاد درگيري بين ما شد تا اينكه يك روز نيما با سلاح به خانه ما آمد و به سمت منزل‌مان شليك كرد. شيشه‌هاي خانه و اتومبيل من بر اثر تيراندازي اين مرد شكست و من از او به شدت كينه به دل گرفتم و مصمم شدم از او انتقام بگيرم، براي همين موضوع را با پدرزنم در ميان گذاشتم و او هم قبول كرد كمك‌مان كند.»

متهم به قتل ادامه داد: «روز حادثه نيما را به خانه كشانديم و با او درگير شديم. بعد من طبق نقشه چند گلوله به وي شليك كردم و او را كشتم. بعد از آن براي اينكه از شر جسد خلاص شويم آن را داخل ماشين گذاشتيم و به يك روستا كه از قبل در نظر گرفته بوديم رفتيم اما در آنجا محل خلوتي براي دفن كردن جنازه پيدا نكرديم و مكان‌هايي هم كه خلوت بود خاك سفتي داشت و نمي‌توانستيم قبر بكنيم در نهايت جسد را به خانه من برگردانديم و قرار شد آن را چند روزي در منزل نگه دارم اما چون ممكن بود جسد فاسد شود پاهاي نيما را قطع كردم و در كيسه فريزر گذاشتم بالاتنه را نيز در كيسه بزرگي قرار دادم و در فيرزمان مخفي كردم. چند روز بعد به فكرم رسيد جسد را در چاه خانه پدرزنم بيندازم به اين ترتيب نقشه‌ام را اجرا كردم و روي جنازه مقدار زيادي خاك ريختم تا مطمئن شوم كسي آن را پيدا نمي‌كند. بعد از اينكه كارم تمام شد همراه هم‌دستم فرار كردم تا اينكه به دليل عذاب وجدان خودمان را تسليم كرديم.

در اين جلسه متهم رديف دوم پرونده مشاركت در قتل را انكار كرد و گفت در كشته شدن نيما نقشي نداشت.

بنا بر اين گزارش بعد از ختم جلسه دادگاه هيات قضات براي صدور راي وارد شور شدند.

*كمين 2 جوان جسور در برابر طلافروشی

2 جوان جسور در برابر طلافروشی‌های خیابان کریم‌خان زند به کمین دختران و زنان می‌نشستند.

این 2 کیف‌قاپ وقتی دستور پلیس را شنیدند خواستند فرار کنند که پشت چراغ‌ قرمز گرفتار شدند.

زني وحشت‌زده در تماس با مرکز 110 از 2 جوان موتورسوار که کیف‌دستی‌اش را قاپیده بودند، شکایت کرد.

دقایقی بعد تیمی از تجسس کلانتری 105 سنایی به صحنه کیف‌قاپی در خیابان کریم‌خان زند مراجعه کردند و از زن جوان که از ترس به خود می‌لرزید به تحقیق پرداختند.

وی گفت: نیم‌ساعت پیش به یکی از جواهرفروشی‌ها مراجعه کردم و گردنبند طلایم که خیلی با ارزش بود را به قیمت 5 میلیون تومان فروختم. طلافروش به من پول نقد داد و مجبور بودم که پول را به حسابم بریزم، بنابراین به بانکی که نزدیک طلافروشی بود مراجعه کردم که از شانس بدم سیستم واریز پول برای چند ساعت قطع شده بود.

وی در ادامه افزود: پول‌ها را داخل کیفم گذاشتم و بیرون آمدم و خواستم به خانه بروم که در عبور از عرض خیابان 2 جوان که سوار موتوسیکلت قرمز‌رنگی بودند به سرعت به سمتم آمدند. ترسیدم که چکار کنم، بایستم یا رد شوم که جوان ترک‌نشین کیف را از دستم قاپید و من نتوانستم مقاومت کنم و آنها به سرعت فرار کردند و حتی جوان ترک‌نشین برای اینکه پلاک موتورشان مشخص نشود با پای راستش پلاک را پوشانده بود. با ادعاهای این زن پرونده برای رسیدگی در اختیار تیمی از پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و کارآگاهان برای یافتن سرنخی از 2 جوان تبهکار دست به تجسس‌های میدانی زدند كه با بازبینی دوربین‌های چند طلافروشی متوجه شدند کیف‌قاپان همان 2 تبهکاری هستند که در محدوده هفت‌تیر، بلوارکشاورز و خیابان کریم‌خان کیف و موبایل‌های دختران و زنان را به سرقت بردند.

در ادامه کارآگاهان برای غافلگیر کردن 2 جوان تبهکار طرح مهار را به صورت نامحسوس اجرا کردند و سرانجام پس از 3 روز تعقیب و مراقبت 2 کیف‌قاپ حرفه‌ای را که به طرز مرموزی در حال گشتزنی و پیدا کردن طعمه بودند در یکی از خیابان‌های مجاور کریم‌خان شناسایی کردند. کارآگاهان برای دستگیری 2 جوان تبهکار می‌دانستند به این راحتی نمی‌توانند آنها را غافلگیر کنند و باید با یک برنامه‌ریزی دقیق وارد عمل شوند. براین اساس آنها کیف‌قاپان را به صورت نامحسوس تا تقاطعی که چراغ‌قرمز داشت، تعقیب کردند و در یک لحظه که چراغ قرمز شد وارد عمل شدند.

هنگامی که پلیس از پشت ترک‌نشین را غافلگیر کرد، جوان موتورسوار وقتی دید همدستش دستگیر شده بی‌درنگ فرار کرد و با حرکات مارپیچ و خطرناک به سرعت دور شد و همزمان یکی از تیم‌های پلیس وی را تعقیب کرد تا آنجا که سرانجام کیف‌قاپ جسور با برخورد با یک وانت نیسان به زمین افتاد و دستگیر شد. جوان موتورسوار که امید و 25 ساله است در بازجویی‌ها ادعا داشت به خاطر نداشتن گواهینامه و ترس از توقیف شدن موتوسیکلتش فرار کرده است و تاکنون هیچگونه سرقتی انجام نداده‌ است.

با مراجعه زن وحشت‌زده به پایگاه سوم، وی ترک‌نشین موتوسیکلت را که مرتضی و 27 ساله است، شناسایی و ادعا كرد چند روز پیش همین فرد کیفش را قاپیده بود و طوری روی موتور نشسته بود که یکی از پاهایش روی پلاک بود. با اظهارات این زن 2 جوان مرموز ادعا کردند به اشتباه شناسایی شده‌اند و تاکنون هیچ سابقه‌ای در این زمینه ندارند ولی هنگامی که تصاویر دوربین مداربسته طلافروشی‌ها را دیدند چاره‌ای جز بیان حقیقت ندیدند و اعتراف کردند چند ماهی است چند روز در میان برای کیف‌قاپی و موبایل‌قاپی به این منطقه می‌آیند.

مرتضی در بازجویی‌ها به کارآگاهان گفت: چند ماه پیش با امیر آشنا شدم. به خاطر بیکاری تصمیم گرفتیم کیف یا موبایل دختران و زنان را سرقت کنیم و چون می‌دانستیم کسانی که در این منطقه رفت و آمد می‌کنند برای خرید و فروش طلا و جواهر می‌آیند، بیشتر طعمه‌های‌مان را در این منطقه شناسایی می‌کردیم.

بنا براین گزارش تاکنون 20 تن از طعمه‌های این تبهکاران، دزدان کیف و موبایل خود را شناسایی کرده‌اند و کارآگاهان همچنان در حال شناسایی سایر طعمه‌ها هستند.

*دزدی‌های 2 کودک به سبک فیلم‌های کارتونی

راز دزدی‌های 2 پسربچه که به سبک فیلم‌های کارتونی به کمین زنان و دختران می‌نشستند در تجسس‌های پلیس فاش شد.

یک تپانچه پلاستیکی و بارانی بلند پدر و صدای عجیب کافی بود تا در تاریکی زنان فریب بخورند و با جاگذاشتن کیف پول فرار کنند و این 2 کودک بتوانند نقشه‌های سرقت خود را به مرحله اجرا بگذارند.

چندی پیش زنی با حیرت زیاد خود را به دادسرای محلاتی رساند و ادعا کرد گول دو پسر بچه قدو نیم‌قد را خورده است.

این زن به دادیار پرونده گفت: «شب بود که از تاکسی پیاده شدم و قدم زنان به سمت خانه‌مان رفتم هنوز سر کوچه‌ نرسیده بودم که از پشت سرم سایه‌ای دیدم، وقتی برگشتم مردی قدبلند را دیدم که اسلحه‌ای به سمت من گرفته بود، سر کوچکی داشت اما با یک نقاب سیاه صورتش را پوشانده بود. صدای آن مرد انگار از ته چاه درمی‌آمد احساس کردم معتاد است، اسلحه‌اش پیش‌رویم بود؛ ترسیدم طوری که توجهی به کوچکی سر آن مرد نکردم فقط دیدم مردی بارانی پوشیده و اسلحه‌ای از آستین یکی از آنها بیرون است.

این زن 52 ساله گفت:« وقتی خواست کیف پولم را روی زمین گذاشته و بدون نگاه کردن به پشت سرم به راهم ادامه بدهم پذیرفتم. کیفم را روی زمین انداختم بعد با قدم‌های تند حرکت کردم چند ثانیه بعد وقتی برگشتم دیدم از آن مرد خبری نیست و به جای آن دو پسر بچه کیفم را برداشته و در حالی که بارانی را زیر بغل زده‌اند در حال فرار هستند. خواستم فریاد بزنم که صدایم لرزید و آنها در تاریکی گم شدند».

بررسی‌های قضایی نشان داد که دزدان دو پسربچه هستند که با استفاده از شگردی که در فیلم‌های کارتونی است، توانسته‌اند این زن را فریب بدهند و حتما از تپانچه اسباب‌بازی استفاده کرده‌اند. هنوز سرنخی از دو بچه تبهکار در دست نبود که زن دیگری در همان محدوده مورد دستبرد مشابهی قرار گرفت.

این زن در بازجویی های به پلیس گفت: «یک مرد وحشتناک بود، صورت و دستان کوچکی داشت و با صدای خفه‌ای من را تهدید به مرگ کرد. اسلحه‌اش در یک قدمی من بود، بارانی پوشیده بود و خواست کیف پولم را روی زمين بگذارم و خودم آنجا را ترک کنم. همین کار را کردم و حتی جرأت برگشتن به عقب را نداشتم. احساس می‌کنم یک عقب افتاده بود که دزدی می‌کرد».

این زن وقتی شنید دو پسربچه دزدان کیف پولش بودند باور نمی‌کرد تا اینکه دید پیش از وی دزدی دیگری نیز صورت گرفته است. مأموران نمی‌دانستند 2 پسربچه هفت‌تیرکش را کجا ردیابی کنند. هنوز به ردپایی نرسیده بودند که شنیدند دزدان از سوی شوهر یکی از طعمه‌هایشان به دام افتاده‌اند. پژمان 14 ساله و قاسم 10 ساله دو هم‌بازی بودند که در آخرین اقدامشان دستگیر شدند.

آنها زني را در تاريكي كوچه با همان شيوه ترساندند، غافل از اينكه شوهر وي در چند قدمي او و پشت سرش است. زن 35 ساله کیفش را روی زمین گذاشت و پشت به دزدان فرار کرد. پژمان و قاسم خوشحال از این دزدی هنوز کیف را برنداشته بودند که مردی عصبانی را بالای سر خود دیدند.

این مرد به افسر پرونده گفت: «چند قدمی با همسرم فاصله داشتم ناگهان مردی بارانی‌پوش را دیدم که با اسلحه وی را تهدید کرد، در گوشه‌ای پنهان شدم و وقتی دیدم همسرم از آن مرد دور شد چون وی مسلح بود تصمیم گرفتم بی‌خیال کیف شوم و با پلیس 110 تماس بگیرم که ناگهان دیدم مرد مسلح به دو پسربچه تبدیل شد که کیف را برداشتند، همان لحظه فهمیدم اسلحه‌شان هم اسباب‌بازی است. سریع خودم را به آنان رسانده و دستگیرشان کردم».

پژمان که دانش‌آموز است در بازجویی‌ها گفت: «ابتدا برای سرگرمی چنین کاری را کردیم و بعد که پول خوبی به جیبمان رفت تصمیم گرفتیم ادامه بدهیم».

وی افزود: «این شیوه را در یک کارتون دیدم و با قاسم در میان گذاشتم، من قدرت بدنی خوبی دارم و به خاطر همین قاسم روی شانه‌هایم می‌نشست، بارانی پدرم را می‌پوشیدیم و من صدای پیرمرد رنجوری را تقلید می‌کردم و یک تپانچه پلاستیکی کافی بود تا سرقت کنیم».

قاسم نیز گفت: «می‌خواستم فقط بازی هیجان‌انگیزی کنم حتی دوبار وقتی زنان خواستند داد و فریاد بزنند با حالت مسخره‌ بازی و خنده طوری وانمود کردیم که شوخی بوده است و آن زنان هم خندیدند و رفتند».

بنا به این گزارش، بررسی‌های پلیس نشان می‌دهد این دزدان کوچك تنها از 3 زن به ارزش 500 هزار تومان سرقت کرده‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس